عاشقانه هایم را از پوست شفاف تو می گیرم
درباره وبلاگ


خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم. دکتر علی شریعتی بعضي از دوستان گرام مجبور كردن تا بگم گه من يه پسر هستم با نام مستعار ترنم البته خودمو پشت اين نام مخفي نكردم فقط نگفته بودم كه پسرم ولي پسر هستم دوستان

پيوندها
همه چیز-همه جور
چيک چيک دلهاي تنها
سرگرمی با چاشنی پرتغال
عاشقانه هایتان شیرین
عشق تنها
بازاریابی و تجارت اینترنتی
تو مال منی ... من مال توام
تک درخت عشق
کلبه تنهایی من
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا من را با عنوان عاشقانه هایم را از پوست شفاف تو می گیرم و آدرس tmasti.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









نويسندگان
ترنم

آخرین مطالب


 
سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:عاشقانه,عشق,شعر,ترانه,دوست داشتن,چشات, :: 13:39 :: نويسنده : ترنم

آنقدر جسمت را برایم برهنه کردی که یادم رفت روح عریانت چه شکلی بود!

آنقدر سعی کردی برجستگی های بدنت را نشانم بدهی که وقت نشد یادت بیاورم که می توانی چه شخصیت برجسته ای باشی !

بیا و تمامش کن ، خودت را به یاد بیاور چادر سپیدت را سرت کن بانوی مهتاب

اگر ممانعت نکنی فرشته های مهربان با دستهای لطیفشان این لباس های کثیف دنیا را از تن روحت در می آورند ...

آنجاست که لطافت عشق را لمس می کنی آنجاست که می فهمی خدا مهربان تر از آن است که قصد اذیت کردن مارا داشته باشد !

لذت لمس لطافت ایمان را از دلت دریغ نکن ...

چادر سپیدت را سرت کن بانوی مهتاب

 
شنبه 29 مهر 1391برچسب:عاشقانه,عشق,شعر,ترانه,دوست داشتن,چشات, :: 2:32 :: نويسنده : ترنم

می‌دونم دلت خیلی از من پُره .. می‌دونم چه زجری داری می‌کشی
همه زنـدگیت‌و به هم ریختم و .. عزیزم تو حق داری دلخور بشی

من‌و با تموم بدی‌هام ببخش .. که هر لحظه از عاشقی دم زدم
تو خواستی بمونی، بسوزی به پام .. منِ لعنتی زیر حرفم زدم



ادامه مطلب ...
 

تـا ڪـے ایـטּ تـراژدے مسخـره زندگے را نگاه ڪــُنمـ؟!

دیــالوگ هـایے ڪــ ه برایــمـ دیڪـــته ڪــرده انـد؟!

این نمــایش تڪـــرارے

ایـن خنده هـای زورڪـے

تـا ڪـے؟!

دلمـ یڪــ پلـاטּ تــازه مے خــواهد..

 

مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل‌های باغچه، به عادت آب دادن گل‌های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق.
چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟

عشق، تن به فراموشی نمی‌سپارد، مگر یک بار برای همیشه.
جام بلور، تنها یک بار می‌شکند.
می‌توان شکسته‌اش را، تکه‌هایش را، نگه داشت.
اما شکسته‌های جام ،آن تکه‌های تیز برنده، دیگر جام نیست.
احتیاط باید کرد.
همه چیز کهنه می‌شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز.
بهانه‌ها، جای حس عاشقانه را خوب می‌گیرند..

نادر ابراهیمی
 
چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,اشك,طلا, :: 10:31 :: نويسنده : ترنم

دارند مرا از زمین می کشند بیرون

از آغوش ِ تو

چیزی بگو

ببین

جز من تویی که مانده ای

بگو

جای تو، من مُرده ام ..

دستم را بگیر

قرار گذاشته بودم

حالا که خانه دارد می ریزد

در آغوش ِ تو فرو بریزم ..

 
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,عشق يعني, :: 9:52 :: نويسنده : ترنم

عشق یعنی تنها باشی و یک تکیه گاه

او که چشمش آسمان باشد و چشمانت زمین

آسمانی بودنت باشد همین2nafary.jpg

چون کویری تشنه باشی بی قرار

که گویی هردم آسمان بر من ببار

عشق یعنی حسرت پنهان دل

زندگی در گوشه ویرانه دل

عشق یعنی اینکه همچون سرنهی بر پای یک دل داده ای

اینکه موج گردی بی امان بهر دریای غم و اندوه و آه

عشق یعنی سایه ای در یک خیال

آرزویی سرکش و گاهی محال

عشق یعنی کوچه ای دور و دراز

با هزاران سختی و شیب و فراز

عشق یعنی عطر گل های بهشت

عشق یعنی زندگی و سر نوشت
 

 
شنبه 8 مهر 1391برچسب:قيصر امينپور,دوست داشتن,عشق,ترانه,شعر, :: 14:29 :: نويسنده : ترنم

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,اشك,طلا, :: 10:23 :: نويسنده : ترنم

درگیر رویای توام .. من‌و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت .. تو من‌و انتخاب کن

دلت از آرزوی من .. انگار بی‌خبر نبود
حتی تو تصمیمای من .. چشمات بی‌اثر نبود

برديا باكس



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:عشق چيست,عاشقانه,عشق,دوست داشتن,, :: 13:34 :: نويسنده : ترنم

عشق چيست ؟

دختری کنجکاو میپرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟

دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه

مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست

پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است

رهروی گفت: کوچه ای بن بست
.
.
.

باکس چی



ادامه مطلب ...
 

“رابرت دانیس زو” قهرمان مشهور ورزش گلف در آرژانتین، در یک مسابقه برنده شد و مبلغ زیادی پول برد.
در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه، زنی به سوی او دوید و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد.

زن گفت که هیچ پولی برای پرداخت هزینه درمان ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند کودکش از دست خواهد رفت.
قهرمان گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.

هفته بعد یکی از مقامات انجمن گلف به رابرت گفت: “ساده لوح، خبر جالبی برایت دارم. آن زن اصلاً بچه مریضی نداشت که هیچ، اصلاً ازدواج هم نکرده است. او به تو کلک زده است دوست من.”
رابرت با خوشحالی جواب داد: “خدا را شکر، پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده اینکه خیلی عالیست!”

وب شاه

 

اسمم داره یادم میره چون تو صدام نمی‌کنی
حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمی‌کنی

دلتنگ‌تر میشم ولی نشنیده می‌گیری من‌و
هنوز همه حال تو رو از من فقط می‌پرسن‌و

 

با این که با من نیستی دیوونه میشم از غمت
اصلاً نمی‌خوام بشنوم که اشتبا گرفتمت

داشتن تو کوتاه بود .. اما همونم کم نبود
گذشته بودم از همه .. هیچ کس به غیر تو نبود

حقیقت‌و میدونی و از من دفاع نمی‌کنی
کنار تو می‌میرم و تو اعتنا نمی‌کنی

مردم تو رو از چشم من امشب تماشا می‌کنن
فردا غریبه‌ها من‌و پیش تو پیدا می‌کنن

کاش اتفاقی رد بشی از کوچه‌های دلخوری
به روم نیارم که چقدر می‌خوام که از پیشم نری

هر بار با شنیدن صدای تو آروم شدم
حتی واسه‌ی رفتنت پیش همه محکوم شدم

مونا برزویی

 

 
پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن, :: 10:59 :: نويسنده : ترنم

فرصت ما تموم شده، باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو، کدوممون مقصریم

خاطره‌ها رو یادمه، لحظه به لحظه مو به مو
هیچی‌ رو یاد من نیار، اونقد خرابم که نگو

بد بودم‌ و بدتر شدم .. میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا .. آخ کم آوردم به خدا

دلگیرم از دست خودم .. کاش عاشقت نمی‌شدم
هر جوری می‌خواستم نشد .. از غم یه ذره‌م کم نشد

من موندم و تنهایی‌هام .. از دنیا هیچی نمیخوام
عاقبت منو نگاه .. اشتباه پشت اشتباه

هر روز عاشق‌تر شدیم .. تو عشق خاکستر شدیم
سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم

فقط گریه فقط عذاب .. صد تا سؤال بی‌جواب
نه من نه تو از عاشقی خیری ندیدیم 

ترانه‌سرا: علی بحرینی


 

 
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,اشك,طلا, :: 11:8 :: نويسنده : ترنم

دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟
عاشقم.. با من ازدواج می‌کنی؟

 

اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!؟
تو چقدر ساده‌ای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما، تو مچاله می‌شوی
چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش!

دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد

آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود دانه‌های اشک کاشت.

عرفان نظرآهاری


 

 
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,باران,, :: 17:10 :: نويسنده : ترنم
تا شقایق هست زندگی باید کرد ...
چه کسی می گوید شقایق مرده است؟
که شقایق ها مرده اند؟؟؟
و شقایق هنوز هم هست ...
و شقایق ها هنوزهم هستند ...
شقایق را باید نه با چشم تن که با دیده ی دل نگریست!
با چشم دلت نگاه کن!
می بینی؟
دشت شقایق لانه کرده بر لبان عاشقی که به معشوقش لبخند می زند را می بینی؟
با چشم دلت نگاه کن!
آن زمان ،شقایق که هیچ،دنیادنیا شقایق خواهی دید!

برديا باكس

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,سوختن,دوست داشتن,باران,, :: 15:51 :: نويسنده : ترنم

سوختم...
باران بزن شاید تو خاموشم کنی...
شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی...
بزن باران ،
من سراپای وجودم آتش است...
پس بزن باران ، بزن شاید تو خاموشم کنی...



 
شنبه 25 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,, :: 15:30 :: نويسنده : ترنم



حالمان بد نيست غم کم مي خوريم
کم که نه! هر روز کم کم مي خوريم

آب مي خواهم سرابم ميدهند
عشق مي ورزم عذابم مي دهند

عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام
تيشه زد بر ريشه ي انديشه ام

عشق اگر اينست مرتد ميشوم
خوب اگر اينست من بد مي شوم

بس کن اي دل نابساماني بس است
کافرم ديگر مسلماني بس است

بعد از اين با بي کسي خو مي کنم
هرچه در دل داشتم رو مي کنم

نيستم از مردم خنجر به دست
بت پرستم، بت پرستم، بت پرسم!

 

باکس چی

 
یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن, :: 2:9 :: نويسنده : ترنم

 

چه تعبیر عجیبی از این جاده میشه کرد

میشه باهاش تو قلبت رفتو تو اون ریشه کرد

زمستوناشو با تو اره بهار میشه کرد

با تو تو اون قدم زنون دل رو عاشق پیشه کرد

ماه و اسمون. اتیش . با تو معنی میشه کرد

حتی میشه  بی رنگی ,تنفر و تیشه کرد

اما چطور تنفرو با تو معنی میشه کرد؟

 نه ! نمیشه که بشه....!!

کسب درآمد اینترنتی

 
یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:عاشقانه,داستان,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,عشق,, :: 2:3 :: نويسنده : ترنم

 

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

ادامه داستان در ادامه مطلب

کسب درآمد اینترنتی




ادامه مطلب ...
 
شنبه 28 مرداد 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,باران,, :: 11:22 :: نويسنده : ترنم

 

این باران ،دل پری آسمان است
میگیرد ومیگیرد و میگیرد
ویکدفعه میترکد
میخواهد ببارد، اما نمیبارد
میغرد و فریاد میکند، اما نمیبارد
مثل مصیبت زده ها که ضجه میزنند ، اما اشک نمیزیزند
میماند و میماند و میماند
و ناگهان در خلوت
بغض میترکاند ….
باران اینروزها دل پری آسمان است …..

کسب درآمد اینترنتی


 
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن,باران,, :: 11:24 :: نويسنده : ترنم

در سمت توام
دلم باران ، دستم باران
دهانم باران ، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم ...
هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند ...
هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود ...
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم ...
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام ...
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست...
زندگی همین حالاست...


محمد صالح علاء

کسب درآمد اینترنتی


 
سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:عشق,عاشقانه,ترانه,شعر,دوست داشتن,, :: 12:58 :: نويسنده : ترنم

دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد

باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد


من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد

من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد

شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق می‌شود ساحل ندارد

 مهدی فرجی

کسب درآمد اینترنتی

 

ساحل

 
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن, :: 8:56 :: نويسنده : ترنم

مرا به خلسه می‌برد حضور ناگهانیت
سلام و حال پرسی و شروع خوش زبانیت
فقط نه کوچه باغ ما … فقط نه اینکه این محل
احاطه کرده شهر را شعاع مهربانیت
دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا
چه وعده‌ها که میدهی به رغم ناتوانیت
جواب کن به جز مرا … صدا بزن شبی مرا
و جای تازه باز کن میان زندگانیت
بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده‌ای
سپس سر مرا ببر به جای مژدگانیت

کاظم بهمنی


کسب درآمد اینترنتی

 
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن, :: 16:1 :: نويسنده : ترنم

اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام

من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ام

این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز

داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام

رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم

کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام

من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم

من، این من غبار؛ چرا می‌تکانی‌ام؟

بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز

این سر که سرشکست? نامهربانی‌ام

کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست

از بعد رفتنت گل ابروکمانی‌ام

شاعر شنیدنی است ولی دست روزگار

نگذاشت این که بشنوی‌ام یا بخوانی‌ام

این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند

من دوست‌دار بستنی زعفرانی‌ام

 

حامدعسگری

 

کسب درآمد اینترنتی

 
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن, :: 12:9 :: نويسنده : ترنم

دلم کسی را میخواهد،کسی که از جنس خودم باشد...

دلش شیشه ای...گونه هایش بارانی...دستانش کمی سرد...

نگاهش ستاره باران باشد...

دلم یک ساده دل می خواهد...!!!

بیاید با هم برویم...نمیخواهم فرهاد باشد،کوه بتراشد...

نمیخواهم مجنون باشد،سر به بیابان بگذارد...

میخواهم گاهی دردم را درمان باشد...

شاهزاده سوار بر اسب سفید نمیخواهم...!!!

غریب آشنایی میخواهم بیاید با پای پیاده...

قلبش در دستش باشد..چشمانش پر از باران باشد...

کلبه کوچک را دوست دارم...اگر این کلبه در قلب او باشد...

کسب درآمد اینترنتی

 
چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:عاشقانه,شعر,تنهايي,باتوبودن,انتظار,دوست داشتن, :: 17:37 :: نويسنده : ترنم

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.

 

کسب درآمد اینترنتی


 
شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:خدا,عشق, نفرت,خنجر,دوست داشتن,, :: 16:57 :: نويسنده : ترنم

یادمه همیشه بهم میگفت برو من پشتتم

ولی منه ساده هیچوقت فکر اون خنجری که پشتت قایم کرده بودی رو نمیکردم

یاد اون حرف مادر بزرگم افتادم که میگفت

اگر با گرگها زندگی میکنی زوزه کشیدن را بیاموز چون ما در روزگاری زندگی میکنیم

که تنها خدایش از پشت خنجر نمیزند

 

کسب درآمد اینترنتی

 

 

 
چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:عشق, انتظار,دوست داشتن,بی اعتنایی,منتظر,عاشق,, :: 15:49 :: نويسنده : ترنم

شايد کسي شبها براي اين که تورو ببينه به خدا التماس مي کنه....

شايد کسي به محض ديدن تو دستاش يخ مي کنه و تپش قلبش مرتب بيشتر ميشه وشاديهايش دو برابر ميشه....

شايد كسي براي هم كلامي با تو ومدتي ازعمركوتاهش را دركنارت باشد لحظه شماري مي كند ...

 

شايد كسي براي نشان دادن علاقه و دوستيش نسبت به تو به آب و آتش مي زند ...

 

مطمئن باش کسي هست که شبها به خاطره تو، تو دريايي از اشک ميخوابه ولي در حسرت ديدارتوست....

 

و روز و شبش تويي و همه جا تو را با خود ميبينه ...

 

وبزرگ ترين آرزوش براورده شدن كوچك ترين آرزو و خوشبختي وشادي  توست ....

 

وچشماي عاشقش هردم و هرلحظه منتظر ديدن روي توست ... 

اما این تویی که بی اعتنا به اطرافت همین جور راحت و پیش میگیری و میری...

کسی در حسرت دیدار توست, کسی تنها دلخوشیش تو هستی, تنها امید داره تا تورو به دست بیاره...

همش مواظبه تا پاهات و روی خار نزاری, بجای سنگ  فرش خیابون قلبشو زیر پات میزاره...

می خواد ولی نمی تونه که تورو داشته باشه چرا که تو بی اعتنا به راحت ادامه میدی...

در عین حال که اونو میبینی اما نمی بینیشناراحت

اون می خاد تورو داشته باشه اما...اما...و اما...

 طراحی سایت و کسب درآمد

 
شنبه 12 فروردين 1391برچسب:داستانک, داستان,عاشقانه,دوست داشتن,عشق,, :: 17:33 :: نويسنده : ترنم

گفتم: «داری زیاده­روی می­کنی. فردا روز کاری­یه ها.»

 

خندید و تن عرق­کرده و کرخش را روی تخت کنارم ولو کرد. سیگاری گیراند. تا بیاید پک دوم را بزند، گفتم: «بگو دیگه؛ چیه هدیه­ی مخصوصِ مخصوصت که می­گفتی؟»

 

گفت: « تا سیگارم تموم می­شه، بمون تو خماریش.»

 

بش سقلمه­ای زدم و گفتم: «میدونی که؛ ما ونوسی­ها بدمون می­یاد منتظر بمونیم.»

 

پوزخندی زد، بلند شد و در تاریکی رفت توی هال. برگشتنی، انگار چیزی توی دستش بود. یک تکه کاغذ. نشست روی لبه­ی تخت. گفت: «امروز بهترین داستانک عاشقانه­ی عمرم رو کشف کردم. همینجور اتفاقی تو یه کتاب راجع به عرفان. نوشتمش این تو. ولی خب از برم.»

 

گفتم: «داستانک قدیمی؟ از کیه؟»

 

لحظه­ای صورتش روشن شد. انگار که حرف مرا نشنیده باشد، گفت: «مجنون را گفتند: "ابوبکر فاضل­تر یا عمر؟" گفت: "لیلی نکوتر."»

 طراحی سایت و کسب درآمد

 

موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سروصدا براي چيست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بسته اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود.

موش لب هايش را ليسيد و با خود گفت :« كاش يك غذاي حسابي باشد .»

اما همين كه بسته را باز كردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود.
موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه ي حيوانات بدهد . او به هركسي كه مي رسيد ، مي گفت :« توي مزرعه يك تله موش آورده اند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . . »!

بازاریابی و تجارت اینترنتی



ادامه مطلب ...
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد